گاهی وقت ها نخستین گام برای یافتن پاسخی عالی ، تعریف مسئله از دیدی تازه است. صورت مسئله ها معمولا فرض می کنند شما می دانید به دنبال چه باید بگردید و پاسخ صحیح را می دانید و تنها چالش این است که راهی برای رسیدن به آنها پیدا کنید. پیش از جستجو برای پاسخ، مطمئن شوید که سوال درست را کشف کرده اید. رهبران بزرگ در باز تعریف مسئله تبحر دارند. باز تعریف مسئله می تواند شما را در جهت هایی تازه سوق دهد. تمرکز انرژی روی سوال درست می تواند به جای بهبود تدریجی ما را به محصولی کاملا جدید برساند. نوآوری معمولا هنگامی اتفاق می افتد که متوجه می شوید مسئله یا نیاز واقعی چیست و سپس حل مسئله را آغاز می کنید.
تکنیک های باز تعریف مسئله
از راه حل های آشکار دوری کنید. به جای طراحی تله موشی بهتر، سعی کنید از راه های دیگری برای حفاظت خانه خود از موش استفاده کنید. شاید تله موش مسئله اصلی نباشد .
نقطه تمرکز یا دیدگاه خود را عوض کنید. جان اف کندی به مردم آمریکا گفت: نپرسید کان چه کاری می تواند برای شما انجام دهد،  بلکه سوال کنید من چه کاری می توانم برای کشورم انجام دهم.»‌ این سخنان باعث شد مردم آمریکا به حقوق و وظایف شهروندی خود بیشتر فکر کنند. تغییر دیدگاه شما معمولا به مفهوم تغییر تمرکز به سوی ذی نفعان جدید است. به جای والدین روی فرزندان، به جای دانش آموزان روی معلمان تمرکز شود.
مسئله واقعی را پیدا کنید
دهه های قبل یکی از استادان دانشکده کسب و کار هاروارد گفته است که ‌مردم نیازی به مته یک چهارم اینچی ندارند بلکه سوراخ یک چهارم اینچی می خواهند»
به دنبال راه های دور زدن مقاومت یا موانع ذهنی باشید. اگر سعی کنید مردم روستایی در کشور در حال توسعه را از خوردن آب چاه محلی منصرف کنید، احتمالا پاسخ آنها این است که مادرم از این آب به من می داد، منظورتان این است که مادرم اشتباه می کرد؟» اگر می خواهید ارتباط افراد با گذشته را از بین ببرید. سوال را کاملا باز تعریف کنید. مثلا سعی کنید به آنها نشان دهید آب چاه در مقایسه با آبی تصفیه شده چقدر آلوده و خطرناک است. سپس می توانید از تمام پدر و مادر ها در سرتاسر دنیا سوال متفاوتی بپرسید که کدامیک از این آب ها را دوست دارید فرزندتان بنوشد؟‌ از سوالی کاملا جدید پاسخی کاملا جدید دریافت خواهید کرد.
درباره متضادش فکر کنید. عده که در تلاش برای جلب مشارکت والدین در برنامه های سودمند برای آینده فرزندشان بودند با نرخ بسیار پایین مشارکت آنان مواجه شدند. اما وقتی از زاویه متضاد به چالش نگریستند و از خود پرسیدند: چرا نمی توانیم همه والدین را در مشارکت سهیم کنیم ؟ تمامی مسائل آشکار شد. و جرقه هایی برای یافتن راه حل زده شد. مثلا به جای تاکید بر مجانی بودن برنامه ها، این پیام را منتقل کردند که چقدر برنامه ها برای والدین و فرزندانشان سودمند است. وارونه کردن سوال راه خوبی برای دور زدن پیش فرض ها یا روش ها مرسوم تفکر است و شما می توانید موقعیت را از مناظر جدید ببینید. با ورود اطلاعات به ذهن از آنجا که ذهن ”سیستم الگوساز خود سازمان دهنده است، سعی می کند در کمترین زمان اطلاعات ورودی را در نزدیکترین ، شبیه ترین و آشناترین قالب ذهنی قرار دهد.چون اطلاعات وارونه وارد ذهن می شوند، احتمال اینکه وارد قالب جدیدی شوند افزایش می یابدو در نتیجه خروجی قالب، با گذشته تفاوت خواهد داشت. این درک جدید ماده اولیه برای مراحل بعدی فرآیندتفکر است و موجب خلاقیت می شود. مثلا به جای اینکه بپرسیم شاگرد خوب چه ویژگی های دارد بپرسیم چه کار کنیم تا بدترین شاگرد کلاس بشیم؟
به جای اینکه بپرسیم آموزش موثر و مناسب به مخاطبان ارائه بدهیم بپرسیم چه کار کنیم که پوست آنها کنده شود؟

آموزش مهارت خلاقیت


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها